اخبار اخبار فرهنگی

اول انقلاب به بعضی از هنرمندان اعتماد نشد و بین نسل‌ها فاصله افتاد/ تماشاچی امروز تئاتر وسط اجرا می‌رود، چیپس می‌خرد

تبلیغات بنری


حسین قره- مهسا بهادری: نمایش «باغ شبنمای ما» متعلق به اکبر رادی است که هادی مرزبان او را در نقش ایبسن، برشت و چخوف در ایران می داند. این نمایش یک بار در زمان ایرج راده ساخته شد و حالا بعد از گذشت 25 سال، این نمایش به ظاهر بخشی از زندگی ناصرالدین شاه را روایت می کند، اما به طور جدی از مسائل اجتماعی دوری می کند. که همیشه وجود داشته و ایرج راد برای چندمین بار این شاه قاجار را به تصویر می کشد پس از این ماجرا گفتگویی با این هنرمند داشتیم که در ادامه می خوانید.

شما تاکنون چندین بار وجوه مختلف شخصیت نصرالدین شاه قاجار را نشان داده اید و او را به دو صورت کمدی و جدی به تصویر کشیده اید. مخاطب؟

حدود 25 سال پیش که برای اولین بار باغ شبنمای ما را اجرا کردیم، مرحوم اکبر راضی در قید حیات بودند و اتفاقاً این نمایش را دیدند و من می خواستم در ابتدای صحبت از ایشان یاد کنم. سریالی که او با نام «امیر کبیر» در آن بازی می کرد مربوط به اوایل سلطنت امیرکبیر بود که ناصرالدین شاه سه سال و هفت ماه در کنار امیرکبیر بود. در آن زمان همه ولیعهدها در تبریز بودند و ناصرالدین شاه نیز در زمان امیرکبیر بزرگ شد و علاقه خاصی به امیرکبیر داشت و او را پدر می دانست.

در سه سال و هفت ماه اولی که ناصرالدین شاه بر تخت نشست، شخصیت او چیز دیگری بود، جوانی که به همت و کمک امیرکبیر به تازگی بر تخت نشسته بود و دردسر پیش آمد و درباریان. شروع به مخالفت با اصلاحات امیرکبیر کردند و در نهایت او را وارد توطئه چینی برای کشتن او کردند و توانستند این کار را در شرایطی انجام دهند که وضعیت شاه مناسب نبود و به دلیل همه این موارد شخصیت او بود. در ابتدا متفاوت است

او در سریال دیگری که سال‌های پایانی حکومت ناصرالدین شاه را به تصویر می‌کشد، نقش آفرینی کرد. همه چیز به اینجا نمی رسید و او نگران بود که اطرافیانش همه چیز را خراب کنند، حتی عکس امیرکبیر هم عکس بازیگری است که در گذشته حضور داشته است تصویری باقی نمانده است این فرد در اواخر حکومت خود دیکتاتور شد، مشکلات را می دانست و همیشه شک داشت.

اما آنچه در اجرای «باغ شب ما» می بینید یک واقعیت تاریخی نیست، بلکه بخشی از دوران ناصرالدین شاه مرتبط با آن است و همچنین معلوم است که آقای رادی ناصرالدین را می داند. شاه ابزاری برای بیان سخنان خود در این نمایشنامه است.

خود نمایشنامه گروتسک است، یعنی این اثر طنز تلخی است و زهر درون آن بسیار مهم است. گروتسک یک مورد خاص است، کمدی نیست، حتی کاریکاتور هم نیست، آنچه در دیالوگ های این نمایش ارائه می شود ممکن است گاهی برای مخاطب کمی سخت باشد، اما به هر حال او این دیالوگ ها را در نمایشنامه اش گنجاند. زیرا او معتقد است که زبان باید جگر باشد. حقیقت این است که او قصد داشت از ظرفیت های زبانی آن دوره استفاده کند و از این طریق ادله گوناگونی را مطرح کرد، به طوری که در پایان گفت: «این نویسنده جز قاضی که ما را به صحنه آورد چه خواهد کرد. این نقش، تاریخ را درباره ما بگویید؟» نکته مهم در دیالوگ این است که او خود را غیرقاضی می داند و سوال می پرسد.

چگونه این پول را به دست آوردید و آن را برای مردم به تصویر کشیدید و فکر می کنید مردم این درک را پیدا کردند؟

متأسفانه تماشاگران امروز ما برخی مسائل را به گونه ای دیگر می بینند که در دهه 40 و 50 به تماشاگران تئاتری نمی پردازند دیدند چون به دنبال ایده بودند، اما در حال حاضر بخش زیادی از مخاطبان نظر متفاوتی درباره تئاتر دارند، شاید به دلیل مسائل مختلفی که وجود دارد، نگاهشان بیشتر جنبه سرگرمی دارد و می‌خواهند اوقات خوشی داشته باشند. درست است که اکبر رادی همه این عرصه های طنز را هوشمندانه در این اثر ارائه کرده است، اما جامعه فعلاً طنز را حتی با شوخی های سطحی درک نمی کند، اما اگر به شکل زشتی بیان شود، پذیرفته می شود. مشکلی از این دست وجود دارد در حالی که بسیاری از قسمت های نمایشی که ما اجرا می کنیم حذف شده است، زیرا تماشاگر حوصله تماشای آن را ندارد و در حال حاضر مخاطب می خواهد بیش از یک ساعت و نیم در سالن بنشیند. تحت شرایط بسیار خاص

آقای رادی فردی بسیار مودب بود و در طول عمرش حتی یک کلمه بد از دهان ایشان نشنیده بودم، اما شروع این نمایش با دعای قبله علم شروع می شود که باید به موزه لوور اهدا شود. او در میان همه این انتقادات، اطلاعات جذابی را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد، مثلاً می‌گوید: «بیا برویم باغچه‌ای که از فرانسه آورده‌ای؟» گوجه فرنگی! در همان زمان مردم متوجه می شوند که گوجه فرنگی از پاریس به ایران آمده است.

آیا مخاطبان ما در حال حاضر در این لایه های عمیق هستند؟

نه، متأسفانه او به دنبال هر اتفاقی است که برایش می افتد. وقتی به دهه‌های 40 و 50 نگاه می‌کنید، زمانی که کارهای شگفت‌انگیز زیادی انجام می‌شد، مردم کتاب می‌خواندند و به این مسائل توجه زیادی می‌کردند و اکنون متأسفانه زندگی شکل دیگری به خود گرفته است و متأسفانه از زندگی کاسته شده است. به تلفن های همراه و موضوعات مختلف غیر قابل قبول . به همین دلیل بسیار متاسفم که آثاری مانند رادی تا این حد بررسی و تحلیل نمی شود. ما شخصیت های بسیار بزرگی داریم که افراد بزرگ زیادی را در دنیا شکست داده اند.

گاهی اوقات می گویم رودی در بخش هایی از شکسپیر کمتر نیست، اما احتمالا خیلی از بازیگران جوان ما الان رودی بزرگتر را نمی شناسند.

این سبک کاری تا حدی سنگین چگونه باید با مخاطب ارتباط برقرار کند؟

شاید مخاطب گاهی از شما انتظار دارد که چیز ساده ای به او بدهید؟

گفتید تماشاگر حوصله تماشای نمایشنامه های طولانی را ندارد.

همه این عوامل دست به دست هم می دهند و کار را به اینجا می رسانند، جایی که تهیه کننده تئاتر به دنبال ذائقه مخاطب می گردد تا تئاتر خالی نباشد. اینجا هیچ فروشگاه و خواربار فروشی نیست. البته این را هم باید بپذیریم که همه چیز تغییر می کند و پیشرفت می کند اینگونه است که حتی در دنیا هم اکنون کارهای ارائه شده در گذشته چندان مورد استقبال مردم نیست، درست مثل سلیقه لباس ما که خیلی تغییر کرده است. مثلاً اگر گوشه شلوار کسی پاره شده باشد، تمام تلاشش را می کرد که آن را از چشم دیگران پنهان کند، اما الان همه جا شلوار پاره می پوشند، نمی توان از این موارد چشم پوشی کرد.

به خوبی به یاد دارم که آن زمان تماشاگران تئاتر سعی می کردند بهترین و زیباترین لباس خود را بپوشند که برای دیدن کار می آمدند و شخصیت و نظم خاصی داشتند. می بینید که تماشاگران در انتهای برنامه می نشینند و گوشی را چک می کنند و وسط نمایش یک نفر برای خرید چیپس سیب زمینی می رود و دوباره به سالن برمی گردد، اینها واقعیت های اجتناب ناپذیر است.

حالا در این شرایطی که مخاطب تغییر کرده، تغییراتی در اجرای نمایش ایجاد شده است و این اتفاق در همه جای دنیا افتاده است، اما این به این معنا نیست که ما کل مفاهیم را تغییر دهیم و زیر سوال ببریم که گاهی اوقات باعث تخریب می شود. کار می کند.

موسیقی موضوع حضور در تئاتر نیست، بلکه موسیقی جایگاهی دارد که در ارتباط با آن ارائه و جایگاهی است که در تفکر اثر وجود دارد و قرار نیست موسیقی صرفاً برای سرگرمی باشد، اگرچه حتی در تئاترهای قدیمی که چهار ساعت طول می‌کشیدند، صحنه‌ای می‌آوردند تا فضا را کمی سبک‌تر کنند، اما نمی‌دانم چرا الان همه چیز بر اساس موسیقی است.

اوایل انقلاب به برخی از هنرمندان اعتماد نبود و بین نسل ها فاصله بود/ مردم امروز در میانه نمایش چیپس می خرند.

با همه این شرایط معتقدم تئاتر همیشه جایگاه خود را پیدا می کند، اما اکنون شرایط برای هنرمندان تئاتر سخت شده است و تنها در صورتی کسب درآمد می کنند که سازندگان کارهایی را انجام دهند که تماشاگر دوست داشته باشد. به همین دلیل الان هم در تئاتر به جوانانی امیدوارم که با خلاقیت خود چراغ این هنر را روشن نگه داشته اند.

گفتید الان خیلی از جوان ها اکبر رادی را نمی شناسند و حتماً نویسندگان دیگری هم داریم که جوان ها نمی شناسند و از طرفی هنرمندانی داریم که سال هاست در این عرصه فعالیتی ندارند، بچه ها مثل مرحوم بسیانی، علی نصاریان و بهزاد فراهانی و آنها هم مثل شما هنرمندان بزرگی هستند که دیگر در این عرصه وجود ندارند و مطمئناً سن آنها مطرح نیست.

ببینید یک زمانی بود که متاسفانه رابطه پیشکسوتان و هنرمندان جوان تئاتر به هم خورد و تصور می شد پیشکسوت ها را نمی پذیرند و جدایی باعث به هم خوردن این پرونده ها شد و خیلی ها حمایت کردند. پایین رفت و رفت برخی هنوز در تلاش برای انتقال تجربه بودند، اما دشوار بود.

در چه دوره ای این اتفاق افتاد؟

در اوایل انقلاب، تئاتر رونق زیادی داشت، اما مشکلی پیش آمد که آن هم عدم اعتماد به برخی از هنرمندانی بود که در گذشته کار کرده بودند، اگر اینطور نبود، حتی کسانی بودند که گرایشات حزبی داشتند که همیشه آن را از تئاتر جدا می کرد.

245245

تبلیغات بنری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *