خداحافظ رفیق/ سعید راد ستاره‌ای که پیش از انقلاب درخشید و ماند
اخبار اخبار فرهنگی

 خداحافظ رفیق/ سعید راد ستاره‌ای که پیش از انقلاب درخشید و ماند

تبلیغات بنری


حسین قره: احمد سعید یمینی راد که تنها سعید رادش از او باقی مانده است، مردی منظم و منظم بود که رفتارهایش از خانواده اش نشأت می گرفت. حزب توده که هواپیمایش سقوط کرد و سعید را با یاد آن سالها تنها گذاشت، از چیزی می گوید که بر سرنوشت او حاکم است که ربطی به سینما ندارد. رابطه او با سینما به سال های پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه کشاورزی کرج برمی گردد. او می‌گوید اصلاً نمی‌دانست که می‌خواهد بازیگر شود. او عصرها را در سالن بولینگ عبده می گذراند و غرق در زندگی ورزشی و مسابقات قهرمانی بولینگ بود که علی رضا زرندست به دلیل قد و جذابیتی که داشت به او پیشنهاد بازی در این فیلم را داد و تا آن روز او

سه فیلم دیده است، جواب منفی را قبول ندارد. این جوان نمی دانست که روزی پایش را به سینمای ایران باز خواهد کرد و در بازی بولینگ عبدو ستاره خواهد شد.

بولینگ و سینما، از امیر نادری تا تقوی و کیمیاگر

آنه در ابتدا از اولین تجربه اش راضی نیست و ناراضی است تا اینکه به سراغ «خداحافظ رفیق» و امیر نادری می آید که به نظر او بیشتر سینما را دوست دارد و منفی بافی او را سرمست می کند. امیر نادری عکاس به همراه علی رضا زرندست که عکاس اولین کارش بود به سراغ او رفت و از او خواست در اولین کار مشترکشان حضور پیدا کند، حضوری که سعید راد آنقدر دوستش داشت که حاضر شد عکس هایش را بفروشد. شرکت در یک شرکت تبلیغاتی خداحافظ، دوست سرمایه گذار. اما تولیدکننده دیگری می آید و سهم او را می خرد و تمام.

اولین فیلم نادری، زرندست، با معرفی ستاره‌ای به نام سعید راد، کار خودش را در سینما انجام می‌دهد و فیلمی خوش‌ساخت با صحنه‌هایی متفاوت از آنچه سینمای ایران تا آن روز دیده بود، دستاوردهایی برای هر سه دارد. سعید راد از آن روز بازیگر می شود و راهش را به سمت فیلمی باز می کند که تا به حال هیچ علاقه ای به آن نداشته است. خداحافظ رفیق، درود بر سینما و آغاز کارش، شخصیت های برجسته ای چون فریدون گل، سیامک یاسمی، کامران شیردل و هر ساله در چندین فیلم بازی می کند، حتی ناصر تقوی داستان نویس سینما که یک فیلم موفق و موفق داشت. تجربه فوق‌العاده‌ای در کارگردانی آرامش، در حضور جمعی از نویسندگان و شاعران، حضوری برای دیگران ایجاد کرد و فیلم موفق غلامحسین السعیدی را به نمایش گذاشت و قصد دارد آنچه را که واقعی است، ارائه دهد. داستانی که رنگ خون و قتل ناموسی دارد.

باز هم محکم با امیر نادری

حالا که به سال 1352 رسیده ایم، سعید راد سالی 4 یا 5 فیلم را برای سینمای ایران به نمایش می گذارد، هر چند که کار خود را از سال 1350 آغاز کرده است. سال 1352 طنجه بار دیگر نشان از درخشش سعید راد دارد. فیلمی تاریک درباره روزهای شهری که همه چیز در آن آشفته است. شهری که از آن بالا از عقب ماندگی به توسعه رفته است، خشونت، قمار، قتل و فرار از کوچه به کوچه و کوچه به خیابان، راوی این فیلم است و بازیگرانی که پشت سر این شهر بی پشت ایستاده اند. با دوربین بدوید و آرام نشوید. اگر این درست باشد ادامه امپراطور کیمیا است و گلوگاه آغاز کندوی فردون گل است. جریان فیلمسازانی که با هم دوست هستند و به سینما جان می دهند ادامه دارد.

  خداحافظ دوست سعید راد ستاره ای که قبل از انقلاب درخشید و ماند

سعید راد اگرچه پیش از این به سینما مشغول بود و به لطف انرژی و ویژگی های جوانی اش در بسیاری از آثار مرد اول شد، اما در سینما تن خود را از دست نداد و بار دیگر فیلمسازی جریان روشنفکری را این بار به او سپرد. مسعود کیمی و صفر سینگ.

سفر سنگی برای مسیری که به 57 رسید

سفر سنگ از آن دست داستان‌هایی است که اگرچه رگه‌ای از اغراق در آن دیده می‌شود و جنبه‌های نمادین دارد. اما نمایشنامه های بهرام بیضایی مانند سلطان مار و چهار تند آینده را پیش بینی می کند و مانند فریدون گل امر سرکوب شده، اعتراض و خشم پنهان و آشکار علیه ساختار حاکم را روایت می کند. اما در این اثر چیزی واضح است که در آثار دیگر نیست که عنصر دین است. عنصری است که کیمیایی با دقت دید و نقش متغیر خود را نشان داد.

  خداحافظ دوست سعید راد ستاره ای که قبل از انقلاب درخشید و ماند

اگرچه او فیلم «ساخت ایران» را در سال 55 به پایان رساند. اما در اواسط سال 57 برای عموم منتشر شد و او آن را دید و از هیجان آن سال متاثر شد.

عقاب ها و برزخ، پایان یک دوران

او در سال‌های ابتدایی انقلاب به کار خود ادامه داد و در فیلم‌های پرفروش دهه 60 از «ایستمیان» ارگ قادری تا «عقاب‌ها» ساموئل خاچیکیان به‌طور جدی بازی کرد، اما آن روزها ورق را برگردانده بود و چهره‌هایی که قرار بود ستاره های سال های قبل از انقلاب حذف شوند. او از گروه طرد شد و از بازی در سینمای ایران منصرف شد و خودش می گوید دلیلش کارش در سینماست و منظورش استقبال مردم از او در سینماست.

  خداحافظ دوست سعید راد ستاره ای که قبل از انقلاب درخشید و ماند

دوئل برای بازگشت

سال 1382 با دوئل احمد رضا درویش آمد، نسلی رفت و نسلی دیگر آمد، جوان 20 ساله 82 او را به یاد نیاورد، او را در سینما ندید، اما بار دیگر خاطره نسل های پیش از خود را آورد. جوانان آن روز به سینما، کسانی که می خواستند ستاره خودشان را ببینند. سال های سخت مهاجرت را پشت سر گذاشت و سنگ پایین له شد و در میانسالی خواست بار دیگر در سینما بدرخشد. سینما برای آنها سینما بود، عشق و نه چیز دیگر. سالها اقامت به او آموخته بود که هیچ مکانی نمی تواند اینگونه باشد و فقط مردم مشتاق اینجا به هنرمند آن احترام می گذارند، زیرا او هیچ خاطره ای از هیچ سرزمین دیگری ساخته است. این را در حالی گفت که سیمرغ بلورین بر دوشش نشست تا خستگی تمام سال دوری را از تن بیرون کند. او اصل ماجرا را دید و گفت باید فیلم بسازیم و به نتیجه برسیم چون راه دیگری وجود نداشت. او به غیر از احمدرضا درویش، با ابراهیم حاتمی کیا هم بازی کرد و فلاحی را در چه تیمسار بازآفرینی کرد. نقشی متفاوت برای بازیگری متفاوت، نقش مردی که مانند خودش در مواجهه با سیل تغییرات به اصول خود پایبند است.

  خداحافظ دوست سعید راد ستاره ای که قبل از انقلاب درخشید و ماند

سعید راد، مانند بسیاری از بازیگران دیگر، در دوران اوج حرفه‌اش با شگفتی‌های فراوان، حرفه‌اش را ترک کرد، هرچند با عشق به سینما فرصت زندگی در پیرانصری را پیدا کرد، فرصتی که برای بسیاری از کسانی که در تبعید زندگی می‌کردند یا به ایران آمده بودند، مهیا نبود. به عنوان غریبه ای که در تبعید مرده اند پایان یابد.

5757

تبلیغات بنری

khabaronline به نقل از رابو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *