به گزارش وبسایت رابو، علی ریاض و محمدبنیر حسین در مقاله ای برای روزنامه خارجی افراز نوشتند:
در اقدامی که تنها چند هفته پیش غیرقابل تصور به نظر می رسید، شیخ حسینه، نخست وزیر بنگلادش استعفا داد و در 5 اوت از کشور گریخت و به یک دهه و نیم حکومت بی وقفه پایان داد. ارتش که چندین بار قدرت را در بنگلادش به دست گرفته است، در حالی که قیام مردمی در سرتاسر کشور تهدید به غلبه بر نیروهای امنیتی شده بود، از حسینه خواست از قدرت کناره گیری کند. در صحنه های سورئال، معترضان در اتاق های اقامتگاه نخست وزیر در داکا، پایتخت، پرسه می زنند، روی اثاثیه می خوابند، عکس می گیرند و دزدی می کنند. در حال حاضر، گزارش ها حاکی از آن است که فرمانده ارتش، وکروز زمان، مسئولیت را بر عهده گرفته است. او متعهد شد که قبل از برگزاری انتخابات جدید، یک دولت موقت تشکیل دهد، اگرچه چگونگی تشکیل این دولت همچنان نامشخص است.
سقوط حسینا فصلی را در تاریخ بنگلادش بسته است. در دهه های اخیر با رشد سریع اقتصاد، افزایش درآمد و حرکت شاخص های مختلف اجتماعی در جهت های مثبت، این کشور به عنوان فرزند جهانی شدن و توسعه مفتخر شده است. با این حال، همه اخبار خوب توانسته اند ضعف های مداوم، از جمله افزایش نابرابری اقتصادی، افزایش بیکاری جوانان، و چرخش به سمت اقتدارگرایی توسط حسینا و حزب او، لیگ عوامی، را بپوشانند. نارضایتی از دولت و اقتصاد به اعتراضاتی دامن زد که در اوایل ژوئیه در داکا آغاز شد و سپس در سراسر کشور گسترش یافت. حسینه همانطور که در گذشته انجام داده بود اعتراضات را به طرز وحشیانه ای سرکوب کرد. نیروهای امنیتی تنها در چند هفته صدها نفر را کشتند و مؤسسات خیریه را واداشتند تا اجساد ناشناس معترضان را جمع آوری کنند. مقامات بار دیگر موج جدیدی از اعتراضات را در اوایل ماه اوت سرکوب کردند و 90 نفر دیگر را کشتند. اما آن قتل عام آخرین نبود. مردم خسته شده بودند و در نهایت بنگلادشی ها به خیابان ها ریختند، حسینه را مجبور کردند قدرت را ترک کند و با یک هلیکوپتر نظامی عجولانه به هند فرار کند.
چند روز اخیر در سیاست بنگلادش برای سالهای آینده خوراک دانشمندان خواهد بود. این وقایع ماهیت شکننده رژیم حسینه را که مدت ها در برابر چالش های مخالفان غیرقابل تحمل و غیرقابل نفوذ به نظر می رسید، آشکار کرد، اما در عرض چند ساعت فروپاشید. رفتن او همچنین تصویری را که از پدرش، بنیانگذار کشوری که ادعا می کرد موفق شده، تضعیف می کند. در بحبوحه ناآرامی هایی که در 5 اوت آغاز شد، تظاهرکنندگان موزه یادبودی را که حسینه برای پدرش ساخته بود، به آتش کشیدند. اما مهمتر از آن، سرنگونی حسینه توسط نیرویی بی سابقه در بنگلادش انجام شد: یک جنبش مردمی و توده ای که به هیچ حزبی وابسته نیست و در عین حال قادر به تغییر چشم انداز سیاسی کشور است. این الهام بخش است که قدرت مردمی واقعی می تواند یک ظالم به ظاهر شکست ناپذیر را سرنگون کند. اما چنین قیام مردمی نامطمئن به طور همزمان باعث ایجاد ابهام بزرگ در مورد روز بعد از قیام و سرنگونی می شود. حتی در حالی که بنگلادشی ها پایان رژیم حسینه را جشن می گیرند، ممکن است دلیلی برای نگرانی در مورد آینده داشته باشند.
حسینه، دختر رهبر ملیگرای کاریزماتیک شیخ مجیب رحمان (مجیب)، که جنگ استقلال این کشور علیه پاکستان را در سال 1971 رهبری کرد، تا زمان استعفای خود طولانیترین رئیس دولت جهان بود. تایم و مجله فوربس بارها او را یکی از قدرتمندترین افراد جهان معرفی کرده اند. اکونومیست همچنین از او به عنوان “بانوی آهنین آسیا” یاد می کند و او بارها از این قدرت سوء استفاده می کند. بنگلادش از زمان آغاز دومین دوره نخست وزیری وی در سال 2009، شاخص های مختلف دموکراسی و معیارهای آزادی مطبوعات را کاهش داده است. حسینه شخصاً مسئول حذف پادمانهای اساسی دموکراتیک، محدود کردن استقلال قوه قضائیه و سرکوب جامعه مدنی و مطبوعات بود. احزاب اپوزیسیون و جوانان بنگلادش در چندین نوبت تلاش کرده اند در برابر این روندها بایستند، اما دولت حسینه با چنین تظاهراتی با قدرت بیش از حد روبرو شده است.
اقتدارگرایی فزاینده حسینا همزمان با بدتر شدن زوال اقتصاد کشور بود. در دهه های گذشته به نظر می رسید بنگلادش به رشد اقتصادی قابل توجهی دست یافته است و به عنوان یک داستان موفقیت در نظر گرفته می شد. اما بسیاری از اقتصاددانان اکنون اعتبار آمارهای ارائه شده توسط دولت که این ادعاها را تأیید می کنند، زیر سوال می برند. هر چقدر هم که کشور به رشد برسد، منافع آن در راس باقی می ماند و دوباره توزیع نمی شود. 10 درصد ثروتمندترین بنگلادشی ها بیش از 41 درصد از کل درآمد کشور را دریافت می کنند، در حالی که 10 درصد ثروتمندترین آنها کمتر از 1 درصد را دریافت می کنند.
قیام مردمی در ژوئیه منعکس کننده همگرایی دو رشته نارضایتی بود. اولین نگرانی دانشجویان، سیستم سهمیه بندی بود که 56 درصد از مشاغل خدمات ملکی را برای گروه های خاصی از مردم، از جمله 30 درصد از تمام مشاغل خدمات ملکی را برای فرزندان جانبازان جنگ استقلال 1971 علیه پاکستان در نظر گرفت این سیستم که حسینا در سال 2018 پس از ماهها اعتراض در ژوئن آن را لغو کرد. دانشجویان خشمگین به خیابان ها آمدند و اعتراضات آنها پس از تشبیه حسینه آنها به رزاق، یک نیروی شبه نظامی منفور که از ارتش پاکستان در طول جنگ استقلال حمایت می کرد، تشدید شد. این اظهارنظر تحریک آمیز وطن پرستی آنها را زیر سوال برد، خشم دانش آموزان را برانگیخت و تعداد بیشتری از آنها را به خیابان ها کشاند. برای آنها، موضوع سهمیه ها فقط نوک کوه یخ بود، نمادی از سیستمی که بر فراز آنها بود. بیکاری جوانان از سال 2010 دو برابر شده و از حدود 6 درصد به بیش از 15 درصد رسیده است. بیش از 40 درصد بنگلادشیهای بین 15 تا 24 سال در حال تحصیل، کار یا آموزش برای شغل نیستند. این حقایق باعث شد که صدها هزار نفر به جنبش بپیوندند. در پاسخ، پلیس و دانشجویان حامی حزب حاکم به تظاهرکنندگان حمله کردند و اوضاع را ملتهب کردند.
دومین منبع نارضایتی که هزاران شهروند عادی را به خیابان ها کشاند، احساس عمیق محرومیت از حقوق و آینده اقتصادی و سیاسی بود. در سال های اخیر، افزایش قیمت کالاهای اساسی مانند برق، مردم بنگلادش را متضرر کرده است. همزمان با دستور دولت برای تشدید پروژه های زیربنایی بزرگ، شهروندان شاهد فساد در میان مقامات دولتی بودند. ناظران بنگلادشی و بینالمللی، از جمله بانک جهانی، متقاعد شدهاند که این پروژههای ساختمانی عظیم، پیوند را ممکن نکردهاند، زیرا هزینههای آنها فراتر از برآوردهای اولیه افزایش یافته است. به عنوان مثال، پل پادما در جنوب شرقی داکا دو برابر بودجه اولیه آن هزینه دارد. در عین حال، شهروندان احساس می کردند که نمی توانند بر روند کشور تأثیر بگذارند. آخرین انتخابات کاملاً آزاد و عادلانه در سال 2008 برگزار شد. از آن زمان، حسینه و متحدانش راه هایی را پیدا کرده اند تا با تغییر شیوه اداره انتخابات، کفه ترازو را به نفع حزب حاکمش، لیگ عوامی، خم کنند. ناظران محلی و بین المللی نیز به بی نظمی های زیادی در برگزاری انتخابات در دهه گذشته اشاره کردند.
مقامات همچنین می توانند تنها به سرکوب وحشیانه متوسل شوند. گزارشهای رسانهها حاکی از آن است که دولت رهبران دانشجویی را که جنبش اخیر برای اصلاح نظام سهمیهبندی را رهبری میکردند دستگیر و شکنجه کرده است. سازمانهای بینالمللی حقوق بشر شواهدی را جمعآوری کردهاند که نشان میدهد پلیس و سایر نیروهای شبهنظامی از تفنگهای تهاجمی AK-47 برای متفرق کردن معترضان استفاده کردهاند، که این موضوع نقض کنوانسیون ژنو است که بنگلادش یکی از امضاکنندگان آن است. دولت مقررات منع آمد و شد در روز را کاهش داد، به دفاتر اجازه بازگشایی داد و به تدریج حمل و نقل بین شهری را احیا کرد، اما این اقدامات نمی توانست این واقعیت را پنهان کند که بنگلادش شاهد یک قتل عام عظیم بود.
قیام مردمی توسط احزاب سیاسی مخالف سازماندهی یا رهبری نشد، اما حسینه به روایت آشنا متوسل شد که حزب مخالف بنگلادش و حزب اسلامی جماعت اسلامی را به دلیل دامن زدن به اعتراضات مقصر دانست. او تاکید کرد که “تروریست ها” کسانی بودند که خشونت را تحریک کردند. حسینه با سرزنش این گروه ها سعی کرد بحران داخلی را مانند نبردی برای محافظت از یک دولت سکولار در برابر نیروهای اسلام گرا جلوه دهد و از این طریق غرب را متقاعد کند که یا کمک خود را ارائه دهد یا در حاشیه بماند. اما این بازی نتوانست نه بنگلادشی ها و نه شرکای خارجی این کشور را قانع کند.
سقوط ظالم
وقایع فوری که منجر به سقوط هاسین شد در 3 اوت آغاز شد، زمانی که دانشجویان تظاهرات گسترده ای را در داکا برگزار کردند که صدها هزار نفر از هر طبقه اجتماعی به آن پیوستند. این تظاهرات گواهی بر این واقعیت بود که اگرچه در هفته های اخیر صدها نفر کشته شده اند، اما دولت ناآرامی ها را سرکوب نکرده است. تظاهرکنندگان خواهان استعفای حسینه بودند. در ابتدا، او و رهبران حزب این خواسته ها را جدی نگرفتند و پیش بینی می کردند که فعالان وفادار به او، همراه با پلیس، بتوانند ناآرامی های اخیر را سرکوب کنند. اما پس از جنایات هفته های اخیر، دانشجویان خواستار راهپیمایی ملی در داکا شدند که هزاران نفر دیگر را به پایتخت آورد و حسینا را مجبور به فرار کرد.
سرعتی که حسینه از فرمانروای دیرینه بنگلادش به تبعید رفت، باورنکردنی است. این نشان می دهد که سیستم بسیار شکننده بود. شبکه های حمایتی بین بوروکراسی و ارتش، رژیم را سرپا نگه داشت، اما تعهد این سهامداران به رژیم بسیار ضعیف بود. در طول سالیان متمادی، صاحبان قدرت در کشور از مردم منزوی شده و کاملاً به نهادهای حکومتی قهری وابسته شده اند. آنها قادر به مقاومت در برابر قیام توده ای که تهدید به غلبه بر این نهادها بود، نبودند.
حسینه نه تنها آبروی او را از بین برد، بلکه کمابیش شخصیتی را که در اطراف پدرش ساخته بود و با پشتکار پرورش داده بود، از بین برد. حسینه به دنبال این بود که مجیب را که در سال 1975 ترور شد در ذهن مردم جاودانه و نماد شجاعت دولت و حزب خود بسازد. اما اکنون با برکناری حسینه، این شخصیت از قدرت خود سلب شده است و دیگر تاثیری مشابه بر سیاست بنگلادش نخواهد داشت.
آنچه در مورد پایان رژیم حسینه بسیار قابل توجه است نحوه وقوع آن است. بنگلادش با ناآرامی های سیاسی یا اعتراضات توده ای غریبه نیست. با این حال، رقابت سیاسی در دهههای اخیر عمدتاً موضوع حرکت احزاب علیه یکدیگر بوده است – بهویژه لیگ عوامی و رقیب اصلی آن، حزب ملیگرای بنگلادش. این پویایی در اعتراضات اخیر وجود نداشت. در عوض، یک جنبش مردمی، عمدتاً متشکل از جوانان، از ناکجاآباد ظهور کرده و در مرکز سیاست بنگلادش قرار گرفته است. میلیون ها نفر علیه دولت تظاهرات کردند، مقیاسی از قیام که هیچ حزب سیاسی نتوانست آن را تسهیل کند. سرنگونی حسینه یک لحظه تاریخی است، سند دیگری که نشان می دهد حتی سرسخت ترین حاکمان نیز نمی توانند جمعیت ناراضی را برای مدت طولانی دور نگه دارند.
با این حال، با توجه به خوشبینیهایی که همراه با سقوط حسینا بود، دلایل متعددی برای نگرانی وجود دارد. اکنون ارتش آن را به طور مؤثر مدیریت می کند، همانطور که بین سال های 2007 و 2008 انجام داد. ارتش مدعی است که بهترین منافع بنگلادشی ها را در دل دارد، اما در واقع هدف آن اطمینان از این است که دولت در راستای منافع آنها عمل می کند. منافع ارتش اغلب با اصول پاسخگویی در تضاد است. ارتش می خواهد بسیاری از وضعیت موجود را حفظ کند و از اصلاحات اساسی حمایت نخواهد کرد. در غیاب چنین اصلاحاتی، بنگلادش ممکن است در چند سال آینده همین وضعیت را پیدا کند.
این احتمال وجود دارد که ظرف چند ماه، ارتش بتواند انتخابات جدیدی برگزار کند و یک دولت غیرنظامی منتخب جدید قدرت را در دست بگیرد. اما بدون تغییر مهم تر، ممکن است بازگشتی به گذشته باشد. مشکل نیروی عظیم و بی شکلی که حسینه را سرنگون کرد این است که هنوز چشم انداز روشنی برای آینده به جز درخواست برای نوع جدیدی از حل و فصل سیاسی ارائه نکرده است. بنگلادش به رهبری متمرکز و مصمم برای تقویت دموکراسی خود (احتمالاً از طریق اصلاح قانون اساسی)، قطع شبکه های حمایتی که از طریق آن دولت عمل می کند، و اطمینان از کارکرد نهادها برای مردم، نیاز دارد. انرژی جنبش مردمی ممکن است فرسوده شود و نتواند کشور را به سمت تغییری که نیاز دارد هدایت کند. بنگلادشی ها در تلاشی قهرمانانه رژیم حسینه را سرنگون کردند. اما اکنون چه چیزی از زیر آوار بیرون خواهد آمد؟
*ترجمه: ماهان نوروزپور
*منبع: Foreign Affairs
311313
khabaronline به نقل از رابو