سرگذشت غم‌انگیز گلنارِ «دختر لر» بیست سال پس از اکران
اخبار اخبار فرهنگی

سرگذشت غم‌انگیز گلنارِ «دختر لر» بیست سال پس از اکران

تبلیغات بنری


به گزارش خبرگزاری اخبار زنده، در اواخر تیرماه 1335، پاریسی [احتمالا محمدابراهیم، تاریخ‌پژوه و استاد فقید دانشگاه تهران] خبرنگار «اطلاعات برای زنان» در کرمان در این زمان، یعنی بیست و سه سالگی، به طور تصادفی یکی از دوستان ثمین نژاد، بازیگر نقش اول زن فیلم گفتگوی ایرانی «دختر لیر» (جعفر و گلنار) را دید از اکران فیلم «دختر لیر» یا «دوست» یا «گلنار» در 40 سال پیش گذشته بود و سرنوشتی دور از انتظار، دردناک و قابل تامل داشت. گزارش قدیمی پاریسی که در 8 تیر 1335 در رسانه زنان منتشر شده است را در زیر می خوانید:

وقتی داشتم وارد سالن امتحانات سال سوم راهنمایی می شدم، متوجه چهره ای فرسوده و مضطرب شدم که با وجود پیری و شکستگی آماده امتحان بود. “او را میشناسی؟” یکی از مراقب ها با خونسردی به من گفت. گفتم: نه، گفت: این دختر لیر است!

دختر لیر! نام آشنای چند سال پیش در گوشم، کسی که در اولین فیلم فارسی که دیدم چشمانم را خیره کرد و گویی صدایش که «جعفر» می خواند هنوز در گوشم طنین انداز است.

سال ها پیش که دوست سامانژاد هنوز یک دختر 12 ساله بود، با نامزدش دماوندی در بم زندگی می کرد. یک روز زن جوانی با عجله وارد خانه شد و با ناراحتی و عصبانیت گفت: خداحافظ تا دوباره همدیگر را ببینیم. دوستی گفت: چه می گویی چرا خداحافظی چیز جدیدی است؟

– بله، امروز داشتم با محمد زنده صحبت می‌کردم، تفنگ جدیدش را گرفتم تا تماشا کنم و گلوله بیرون آمد و قلب محمد را پاره کرد. خداحافظ.

دماوندی درست می گفت، زیرا کشتن ژاندارم در اوایل دوره پهلوی، هر چقدر هم که بی گناه باشد، امری جدی بود. ناچار از بم خارج شد، در بغداد سوار کامیون شد و در حالی که برای آخرین بار با دوست زیبا خداحافظی کرد، به سمت شرق و به سوی سرنوشت نامعلومی حرکت کرد.

او از زاهدان به هند گریخت و سال‌ها را در هندوستان با در زدن و آشنایی با ایرانیان مقیم هند گذراند و به تدریج زندگی‌اش تثبیت شد. چند سال بعد، وقتی پرونده قتل ژاندارم به خواب رفته بود و قاتل فراموش شده بود، به بم برگشت تا دوست دختری را با خود ببرد.

در این مدت یکی از دوستان توسط خانواده اش مجبور به ازدواج با فردی به نام گلهداری شد که این ازدواج نتیجه مطلوبی نداشت و منجر به طلاق شد.

دوست Wadmaundi دوباره به هند بازگشت. در آن روزها سبینتا (جعفر نجم دختر لور) به فکر ساختن فیلمی افتاد که دختری زیبا بود، با تأیید همسرش در ریل گلنار در این فیلم شرکت کرد، فیلمی که در محافل تهران سر و صدا به پا کرد. برای یک مدتی.

یک بار پس از مدتی در هند با سرمایه و زندگی منظم به ایران بازگشتند. اما انگار هنوز بازی اش با دختر لیر تمام نشده بود، بر اثر اختلاف همسرش با سرپرست استانداری کرمان، مجبور به طلاق شد.

از آن پس با مادرش در تهران به تنهایی ادامه داد و فروغ جوانی کم کم به چهره پوشی پرداخت و با فروش اموال و اثاثیه ای که تهیه کرده بود امرار معاش کرد.

او سال گذشته با راهنمایی مادرش موفق شد در وزارت بهداشت جیرفت مشغول به کار شود که ظاهراً حقوق ماهیانه اش به 200 تومان هم نمی رسید.

او این روزها آرزوی دریافت گواهینامه سال سوم راهنمایی و شاید انتقال از سلامت به فرهنگ را دارد تا حقوقش را افزایش دهد.

داستان غم انگیز فیلم گلنار

اما معلوم نیست جواب آزمایشش هم مثل تست این بازیگر منفی بوده یا مثبت. به هر حال مردمی که چند روز پیش خواستار ورود گری کوپر بازیگر خارجی بودند باید بدانند که بازیگر بیست ساله آنها اکنون در گرمترین و دورافتاده ترین نقاط کشور با ماهی است و 180 تومنی کرده انگار. او شعرهای سینمایی خود را به زبان جاری می خواند

هر که اسیر ذوالف دردار بود مدام از درد و غم رنج می برد!

25957

تبلیغات بنری

khabaronline به نقل از رابو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *