زینب اسماعیلی: اوضاع منطقه بسیار نگران کننده بود و با انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا، نگرانی ها بیشتر شد. حمید رضا عزیزی، محقق جوان در عرصه بین المللی، بدون تعصب به بررسی دقیق می پردازد و وضعیت را نگران کننده و حتی خطرناک می داند. آنچه در دوره انتقالی دولت در ایالات متحده آمریکا و در دوره ریاست جمهوری ترامپ رخ خواهد داد. وضعیت ایران چگونه خواهد بود؟ آنچه در منطقه و نزدیک ایران با هجوم مقاومت میگذرد، میتواند برای منافع ملی ایران مفید یا مضر باشد؟ عزیزی معتقد است نزدیکی ایران به جریانات مقاومت در منطقه به نقطه ضعف او تبدیل شده است و طبیعی است که استراتژیست ها به فکر خروج از شرایط فعلی باشند. حمیدرضا عزیزی معتقد است حتی اگر نتیجه ای حاصل نشود، ایران باید گفت وگوی همه جانبه با غرب از جمله آمریکا و اروپا را در دستور کار قرار دهد.
این گفتگو را در ادامه بخوانید.
آیا دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور جدید ایالات متحده همان کاری را که ترامپ قبلی انجام داد را تکرار خواهد کرد؟ آیا برخی معتقدند که او مانند دور قبل رئیس جمهور غیرقابل پیش بینی نخواهد بود؟ آیا با این گفته موافقید؟
این امر تقلیل دهنده است که جهت گیری دولت بعدی ایالات متحده آمریکا به شخص ترامپ محدود می شود. اگرچه ترامپ در خارج از کاخ سفید نشان داده است که در دوران ریاست جمهوری قبلی خود و چهار سال گذشته در اقدامات خود خودخواه و غیرقابل پیش بینی است، اما رئیس جمهور نقش برجسته ای در ساختار سیاسی ایالات متحده دارد، به استثنای نقش ساختار – به طور کلی – و نقش تشکیل دولتی که ترامپ انتخاب خواهد کرد و جمهوری خواهان به او پیشنهاد خواهند داد، نباید نادیده گرفته شود. البته در مورد یک سری مسائل عمده، نوع واکنش ها یا جهت گیری رویکردها و راهبردهای کلی ممکن است تحت تأثیر شخص رئیس جمهور قرار گیرد، اما بعید است اولویت های کلی سیاست خارجی آمریکا تغییر کند.
با توجه به اولویتهای کلی، صحبت درباره رقابت جهانی با چین به شکل کنونی آن در دوره اوباما و وزارت خارجه در دوره هیلاری کلینتون آغاز شد و در دوره ترامپ و دوران بایدن ادامه یافت. به عنوان مثال، در بحث خاورمیانه، حمایت از اسرائیل یکی از اصول ثابت سیاست خارجی آمریکا و تلاش برای مهار ایران است. بنابراین تفاوت اصلی در نوع پیگیری این اولویت های اساسی و نحوه واکنش شما به چالش ها است. در بحث چین، رویکرد بایدن تدریجیتر و همکاریتر با متحدانش بوده است. اما ترامپ رویکردی افراطیتر و یکجانبهتر را دنبال میکند و احتمالاً همین رویکرد را ادامه خواهد داد. در مورد ایران، بایدن با اولویت دادن به دیپلماسی و قرار دادن تهدیدات نظامی در مرکز کار خود تلاش کرده است تا چالش ایران را مهار کند، اما در دوران ترامپ، رویکردهای نظامی و امنیتی می تواند به نحوی قابل دسترس تر مورد توجه قرار گیرد.
البته اینجا هم نقش تیم و گروه با ترامپ مهم است. نوع برخورد با چین، روسیه یا ایران به شیوه های متفاوتی از تفکر در مورد سیاست خارجی ایالات متحده، مانند نحوه مقابله با تهدیدات در سطح جهانی، مرتبط است. بنابراین ممکن است در سطح تاکتیکی شاهد اقدامات غیرمنتظره ای باشیم که قطعاً می تواند آثار راهبردی بلندمدتی داشته باشد، اما در درازمدت باید ترکیبی از این دو را در نظر گرفت.
به نظر می رسد مهم ترین موضوع بعد از انتخابات آمریکا، مسائلی است که در محیط پیرامون ایران، یعنی وضعیت منطقه رخ خواهد داد. فکر می کنید بحران خاورمیانه بدتر می شود تا دونالد ترامپ پس از روی کار آمدن نقش قهرمان داستان را بازی کند؟ به عبارت ساده، معادله بنیامین نتانیاهو در غزه و لبنان چگونه کار خواهد کرد؟
دوره انتقال تا ژانویه، زمانی که دوره ریاست جمهوری بایدن رسما به پایان می رسد و ترامپ روی کار می آید، دوره مهمی است. اگر گزارشهایی را بپذیریم که ترامپ از نتانیاهو خواسته است تا زمان رسیدن به کاخ سفید به درگیریها پایان دهد، احتمالاً در این دوره انتقالی شاهد افزایش درگیریها خواهیم بود. با این هدف که اسرائیل در حال حاضر به حداکثر دستاوردهایی که می خواهد در غزه، لبنان و مناطق دیگر رسیده است تا آقای ترامپ وقتی آمد، سناریوی دیپلماتیک را از جایگاه بالاتری برای خود و اسرائیل در یک موقعیت ایده آل پیش ببرد. به خصوص در لبنان و در رابطه بین اسرائیل و کشورهای عربی. من فکر می کنم در این دوره باید انتظار افزایش تنش ها را داشته باشیم و پس از آن فضا نسبت به دوره بایدن متفاوت خواهد بود. با توجه به تفکر ترامپ و افرادی که در دوره قبل در تیم او بودند، به نظر می رسد در دوره کنونی نیز نقش داشته باشند، مانند برایان هوک اگر به سمت دیپلماسی بروند، از الف موقعیت اقتدار من معتقدم که دستور کار مشترک بین ایالات متحده و اسرائیل تضعیف ایران و محور ایران در منطقه تا حد امکان برای محدود کردن آنچه آنها به عنوان چالش ایران میدانند، است.
طرف دیگر قضیه این است که از آنجایی که چنین رویکرد سیاسی و امنیتی اولویت ترامپ در خاورمیانه و حمایت از اسرائیل خواهد بود، اگر در آینده تنش قابل توجهی بین ایران و اسرائیل ایجاد شود، برخلاف آقای بایدن، او این کار را نخواهد کرد. . سعی کنید این تنش ها را کاهش دهید.
به عنوان یکی از اصول ثابت شده، همانقدر که بایدن نمی خواست وارد جنگ در خاورمیانه شود، ترامپ هم نمی خواست، اما تفاوت این است که بایدن رویکرد محتاطانه تری داشت تا تنش بین اسرائیل و اسرائیل بالا نگیرد. ایران. بالاتر از سطحی که ایالات متحده ناخودآگاه به درگیری کشیده نشده است. ترامپ با رویکرد و اعتمادی که به قدرت آمریکا دارد، معتقد است که اسرائیل باید نقش ایفا کند و عدم خویشتن داری از سوی آمریکا می تواند منجر به افزایش تنش شود.
دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری قبلی خود به دنبال دستیابی به صلح ابراهیم در منطقه بود. حماس با عملیات 7 اکتبر به دنبال تغییر این معادله بود و اکنون این صلح دور به نظر می رسد. فکر می کنید ترامپ چه برنامه ای را در منطقه دنبال خواهد کرد؟
بحث در مورد توافقنامههای صلح در منطقه یکی از حوزههای تعامل استراتژیک بین دو طرف اصلی در ایالات متحده است و ترامپ آنچه را که بایدن در چهار سال گذشته در بحث عادیسازی به دنبال آن بود، آغاز کرده است – اما با همان نام. . حقیقت این است که اگر عملیات 7 اکتبر رخ نمی داد، روابط اسرائیل و عربستان سعودی به حالت عادی باز می گشت. طبیعی است که حوادث پس از 7 اکتبر، جنگ غزه و روند افکار عمومی جهان عرب و اسلام تا حد زیادی دست حاکمان کشورهای عربی را بسته است. چه کسانی برای توسعه روابط عادی سازی کردند و چه کسانی مجبور به پیوستن نبودند. اما از آنجایی که ترامپ همواره توافقنامه ابراهیم را بزرگترین دستاورد دوران ریاستجمهوری خود میدانست، برای توسعه و تکمیل آن تلاش خواهد کرد. با اتخاذ رویکرد یکجانبه تر که مشخصه ترامپ و دولت اوست، او تلاش خواهد کرد تا از طریق ترکیبی از انگیزه ها، تهدیدها و ابزارهای فشار، عربستان سعودی را به این سمت سوق دهد. البته با در نظر گرفتن بهبود روابط بین عربستان و ایران و اینکه عربستان در دوره اول ترامپ نیز متذکر شد که در زمان حمله حوثی ها، ایالات متحده از آن دفاع نمی کند، بنابراین ممکن است همکاری دشوار باشد. برای مثال. در قالب اتحاد علیه ایران، اما ممکن است ترکیبی از فشارها و انگیزه ها در نهایت با پایان یافتن جنگ غزه، طرفین را به سمت پیمان ابراهیم سوق دهد. به نظر من، چالش اصلی که ممکن است در این مسیر گسست ایجاد کند یا از آن جلوگیری کند، این است که برخلاف دولت بایدن، توافق آبراهام و رویکرد ترامپ به موضوع عادی سازی اعراب و اسرائیل، موضوع فلسطین را به طور کلی وارد نمی کند. در نظر گرفتن بسیاری از کارشناسان بر این باورند که ضعف اصلی پیمان ابراهیم، بی توجهی عمومی به موضوع فلسطین بود. سال گذشته عربستان این نکته را به عنوان شرط تعیین کرد. تأثیر تعیین کننده ای بر نتیجه تلاش های عادی سازی ایالات متحده خواهد داشت
ایران در شرایط کنونی منطقه نقش مهمی ایفا می کند و می تواند نقش مهم تری ایفا کند. اما به نظر می رسد این نقش تحت تأثیر شرایط دیپلماتیک جمهوری اسلامی است. به نظر شما ایران الان برگ برنده دارد؟ مثلاً نزدیک شدن جمهوری اسلامی ایران به جناح های مقاومت، برگ برنده ای برای آن خواهد بود یا از آسیب های این جریان رنج خواهد برد؟ وضعیت فعلی چقدر جدی است؟
در تحولات یک سال گذشته، اگر از ابتدای جنگ غزه به آنها نگاه کنیم، روابط ایران با گروه های مورد حمایتش در منطقه بیشتر به پاشنه آشیل برای ایران تبدیل شده است تا ابزاری برای توسعه نفوذ و نفوذ ایران. گسترش چانه زنی. چه از نظر قرار دادن ایران در درگیری مستقیم با اسرائیل و چه از نظر دامن زدن به همه تنش ها از جمله با غرب و آمریکا. به عنوان مثال، حادثه ای که در ژانویه رخ داد، زمانی که کتائب حزب الله حمله ای را در مرز عراق و سوریه انجام داد که منجر به کشته شدن سه آمریکایی شد، عملاً ایالات متحده را وارد درگیری مستقیم با ایران کرد. به یقین می توان گفت که اگر در دوره ترامپ اقدامی مشابه یعنی کشتار آمریکایی ها توسط گروه هایی که خود را جزئی از محور ایران می دانند رخ می داد، قطعا واکنش آمریکا به این موارد محدود نمی شد. مردم این گروه ها شامل ایران نیز خواهند شد. به همین ترتیب، توسعه جنگ به گونه ای رخ داده است که از یک سو باید دید که حماس در غزه و حزب الله لبنان در مقایسه با آنچه قبل از اکتبر بودند، از نظر زیرساخت ها و قدرت نظامی چگونه هستند. 7 و چگونه این درگیری ها باعث ظهور ایران و اسرائیل شده است. به همین دلیل است که این گروه ها به جای ابزار نفوذ، به نقطه ضعف ایران تبدیل شده اند. بنابراین معتقدم شرایط فعلی نمی تواند ادامه پیدا کند. اگر هدف جلوگیری از کشاندن ایران به یک جنگ گسترده است و دامنه تنشها در منطقه بیشتر گسترش نمییابد، نیاز به گفتوگوی همهجانبه با غرب است. گفتگو با غرب، از جمله ایالات متحده، برای بحث و حل و فصل نگرانی های متقابل. هر اتفاقی بیفتد، به ویژه در ایالات متحده این باور در حال شکل گیری است که موقعیت ایران در کل منطقه به دلیل ضعف توان نظامی گروه های مورد حمایتش و به دلیل ضعف نظامی آن به دلیل تهاجم نظامی اخیر اسرائیل در حال تضعیف است. از نظر پدافند هوایی و غیره.
باید در نظر داشته باشیم که ادامه این وضعیت، حملات رفت و برگشت، درگیری های مستقیم در کنار درگیری های سنتی و غیرمستقیم، می تواند گام به گام به تضعیف قدرت نظامی ایران منجر شود و در صورت تصمیم آمریکا برای ورود به طور مستقیم، یا برای حمایت از آن. اسرائیل: به هر حال، وضعیت در این مورد بسیار دشوار خواهد شد.
بنابراین، زمان بحرانی است و تصمیمات دشواری را می طلبد. هنر سیاست اتخاذ تصمیمات دشوار با هدف نهایی تامین منافع ملی است که گاهی اوقات نیازمند بازنگری در اولویتهای ایدئولوژیک و بازتعریف گامهای استراتژیک است در دراز مدت موثر باشد.
در دهه گذشته چالش بزرگی بین ایران و آمریکا رخ داده است. خروج ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک به نظر شما آمریکای ترامپ با برجام چه خواهد کرد؟ هر تصمیمی که ترامپ در مورد برجام بگیرد، آیا ایران می تواند آن را از طریق زور و دیپلماسی تغییر دهد؟ یا مجبور است این سرنوشت را بپذیرد؟ اساساً به نظر شما تا چه حد برجام احیا خواهد شد؟
من معتقدم برجام همانطور که در سال 2015 توافق شد، صرف نظر از اینکه چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برنده شد، اساسا احیای آن غیرممکن بود، زیرا شرایط ژئوپلیتیکی، تواناییهای فنی و اولویتهای استراتژیک طرفها تغییر کرده و همه چیز با وضعیت موجود متفاوت است. شرایط سال 2015. به عنوان مثال، وضعیتی که در آن برنامه هسته ای ایران اکنون عملاً به غنی سازی 60 درصد کاهش یافته است. از سوی دیگر، این همان مانوری است که در ماههای اخیر در مورد موضوع هستهای انجام داده و تهدید به تغییر دکترین هستهای خود را به عنوان ابزاری برای بازدارندگی مطرح کرده است. حمله به اسرائیل و ایالات متحده نشان می دهد که ایران ممکن است مایل به بازگشت به محدودیت های مندرج در برجام نباشد. از سوی دیگر، مسائلی که به عنوان چالش های مبرم در روابط ایران و غرب، نه فقط آمریکا، بلکه حتی در اروپا مطرح می شود، مسائلی فراتر از پرونده هسته ای است. خود اروپایی ها خواسته هایی دارند که ممکن است موضع آنها را نسبت به آمریکا سرسخت تر کند. واضح است که در بحث امنیت آنها در جنگ اوکراین و حمایت ایران از روسیه، ایران را به یک تهدید ژئوپلیتیکی برای اروپا تبدیل کرده است. درباره گروه های مورد حمایت ایران در منطقه و درگیری های جاری با اسرائیل بحث کنید. اکنون دامنه موضوعات گسترده تر شده است و نمی دانم سناریویی را نمی توان تصور کرد که در آن دو طرف ایران و آمریکا یا 1+5 سابق برای دستیابی به توافق هسته ای مذاکره کنند. اگر بخواهیم به هر نوع تفاهمی برسیم -البته در دوره ترامپ رسیدن به توافق خیلی سخت است- باید جامع تر باشد و این جامعیت لزوماً به ایران آسیب نمی رساند، اما این جامعیت شرایط را برای طرفین ایجاد می کند. برای رسیدن به توافق علایق و اولویت های خود را بیان می کنند. این واقعیت که ترامپ بیش از یک بار به صراحت اعلام کرده است که اولویت اصلی این است که ایران به سلاح هستهای دست پیدا نکند، به خودی خود میتواند محل ورود به بحث باشد و نشان میدهد که اگر واقعاً اینطور باشد، او در مورد مسائل دیگر به توافقاتی دست یافته است. همچنین برای اطلاع از اینکه آیا این موضع اعلام شده با موضع عملی آمریکا یکی است یا خیر، تنها راه موجود گفت وگو است، یعنی گفت و گوی رو در رو و نه میانجی گری و میانجی گری، به ویژه در مورد ترامپ. . . از آنجایی که ویژگی های شخصیتی او در اینجا نقش دارد، عدم تمایل ایران به گفتگوی مستقیم، که آن را بی اعتنایی به خود و ایالات متحده می داند، بزرگترین چالش برای دستیابی به هر راه حل دیپلماتیک است. این موضوع باید فوراً شکسته شود و مذاکرات همه جانبه با آمریکا در دستور کار قرار گیرد حتی اگر به نتیجه نرسید، بهتر است تلاش کنیم تا نادیده بگیریم. با توجه به آنچه در بالا گفتم، تغییر شرایط منطقه و تغییر رویکرد آمریکا و بلوک غرب در قبال ایران که آن را ضعیف میدانند، خود خطر افزایش تنشها را برای سالها به همراه دارد که بدون ما قابل تحمل است. ورود به مسیر دیپلماسی و امکان دوری از خطر جنگ.
311311