رسول السلیمی: پیر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی، نگاهی میان رشته ای به حوزه های مختلف دانش، از فلسفه و نظریه ادبی گرفته تا جامعه شناسی، ورزش و هنر داشت. بوردیو به عنوان یک جامعهشناس، نظریهها و نظرات جامعهشناختی خود را در قالب «امور اجتماعی» بیان میکند و نظریههای او قابلیت تعمیم و گسترش به حوزه «سیاست و روابط بینالملل» را دارند.
دو کلمه کلیدی در نظریه میدان بوردیو، مفهوم «میدان» و مفهوم «سرمایه» است و رابطه منطقی بین این دو وجود دارد. بوردیو به جای این که جامعه را مجموعه ای از افراد، واحدهای ارگانیک یا نظام های اجتماعی در نظر بگیرد، از حوزه ها یا زمینه های اجتماعی صحبت می کند. «میدان» در نظریه بوردیو، حوزه، میدان و میدان اجتماعی است که در آن تعداد زیادی از کنشگران و کنشگران اجتماعی با ویژگی ها، ویژگی ها و ظرفیت های سرمایه ای خاص وارد عمل شده و با یکدیگر تعامل یا رقابت می کنند تا بتوانند بتوانند. برای کسب حداکثر امتیاز ممکن
دومین کلمه کلیدی در نظریه جامعهشناختی بوردیو، که به عنوان پایه و مکمل مفهوم اساسی «میدان» عمل میکند. کلمه کلیدی “سرمایه” است. جامعه زمین بازی برای رشته های مختلف است و زمین ها منابع سرمایه متفاوتی را فراهم می کنند. از نظر بوردیو، سرمایه اشکال مختلفی دارد: سرمایه اقتصادی (ثروت)، سرمایه فرهنگی (شایستگی و دانش)، سرمایه نمادین (شرافت و اعتبار) و سرمایه اجتماعی (اعتماد و پیوندهای اجتماعی).
بنابراین می توان نتیجه گرفت که «میدان» عرصه رقابت بر سر کنترل منابع کمیاب و ارزشمند «سرمایه» و عرصه ای برای کسب مشروعیت است. بنابراین رقابت دائمی برای کسب و افزایش انواع سرمایه از جمله سرمایه سیاسی (قدرت)، سرمایه اقتصادی (ثروت)، سرمایه فرهنگی (وضعیت)، سرمایه علمی و غیره وجود دارد. نکته مهم و قابل توجه این است که پول به دست آمده از مناطق مختلف قابل مبادله و انتقال بین آنهاست.
برای مثال می توان از سرمایه به دست آمده در حوزه اقتصاد و تجارت (ثروت) یا سرمایه در حوزه فرهنگ (دانش) و سرمایه نمادین (اعتبار، اعتبار) برای افزایش سرمایه در حوزه سیاست (قدرت سخت/قدرت نرم) استفاده کرد. ). ). به این ترتیب کل سرمایه ترکیبی از وجوه به دست آمده از حوزه های مختلف است. به عقیده بوردیو، در طبقه اجتماعی بالا که «حوزه قدرت» است، کسانی هستند که بالاترین مجموع سرمایه را دارند، یعنی دولتمردان و سیاستمداران. پول نیز قابل انتقال و مبادله با یکدیگر است. در واقع، از دیدگاه بوردیو، دولت نتیجه فرآیند انباشت انواع مختلف سرمایه است. کارتلی که به دلیل ماهیت انبوهی خود، دولت را به مالک نوعی ابرسرمایه تبدیل می کند که نفوذ خود را بر سایر انواع سرمایه و صاحبان آنها اعمال می کند. میدان ها عرصه دسترسی به سرمایه، مشروعیت و اعتبار هستند.
در این راستا یکی از بارزترین مصادیق بهره برداری از قدرت های میدانی و تبدیل قدرت های مختلف به یکدیگر برای حفظ سرمایه و منافع ملی کشور چین است. در حال حاضر، چین عملگرایی اقتصادی و برنامه ریزی سیاسی متمرکز را محور توسعه خود قرار داده است. در حالی که ایده های مائو تا سال 1978 چین را به عنوان اصل وفاداری به عقاید و عقاید داخلی از سایر کشورها دور می کرد، در آن سال دنگ شیائوپینگ به عنوان معمار و اصلاح کننده ساختار اقتصادی چین، درهای کشور را به روی سرمایه، کالا و کالاهای خارجی باز کرد. فناوری و سرمایه گذاران خارجی و چینی های خارج از کشور را برای انجام فعالیت های اقتصادی دعوت کرد، اما ساختار سیاسی مرکزی حزب کمونیست را در آن کشور حفظ کرد.
اکنون چین با افزایش قدرت اقتصادی و دستیابی به رشد قابل قبول در تلاش است تا قدرت نظامی خود به ویژه نیروی دریایی و قدرت نرم و هوشمند خود را برای تغییر شرایط جهانی تقویت کند، بنابراین در مجموع آنچه مهم است رابطه قدرت و قدرت است. . موضوع مورد مذاکره، تا جایی که اگر بازیگری در موضوع مذاکره قدرت یا اختیارات قابل انتقال بیشتری داشته باشد، قدرت چانه زنی بیشتری خواهد داشت و در نهایت دستاوردهای بیشتری به دست می آورد.
اهمیت نظریه میدانی و ورود مبانی نظری آن به نهادهای دانشگاهی ایران نیز به مذاکرات هسته ای برمی گردد. همچنین تعدادی از دیپلمات ها ضمن بیان تجربیات خود از این مذاکرات، به نمونه های بارز انتقال قدرت در عرصه های مختلف و استفاده از آن در مذاکرات اشاره کردند.
دکتر سید عباس عراقچی در کتاب «قدرت مذاکره» (نشر روزنامه الطباطین، صفحات 103 تا 98) به نقش عامل قدرت در مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 اشاره می کند و می گوید: ما در دیپلماسی با دو حوزه مواجه هستیم: حوزه کاری و حوزه کاری و مذاکره در حوزه کاری بیشتر در حوزه داخلی است، هرچند گاهی به معنای تقویت حوزه بیرونی است، یعنی جایی که دارایی ها در خارج تولید می شود. مرزهایی که دارایی ها به ضامن ثروت یا موقعیت در تعامل با دیگران در فضای تجاری بین المللی تبدیل می شوند کشورهای اروپایی، آمریکا، چین و روسیه (1392-1394) نمونه بارز توانایی های یک کشور در زمینه کاری هستند. تبدیل به ابزاری در زمینه مذاکره شود.
عراقچی با تاکید بر عناصر قدرت ایران که در مذاکرات هستهای تاثیرگذار بودند، از «ظرفیت دفاعی» کشورمان به عنوان برجستهترین عامل در آنچه درباره قدرت سخت گفته شد، یاد کرد. او معتقد است که «اگر امکان حمله به تأسیسات هستهای ایران وجود داشت و ایران قادر به دفاع از خود نبود یا چنین حملهای بدون هزینههای قابل توجهی انجام میشد، شکی نیست که این اقدام انجام میشد».
عراقچی با اشاره به حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای اوسیراک عراق در سال 1981 و تاسیسات هسته ای سوریه در منطقه دیرالزور در سال 2007، دلیل این حمله نظامی رقبا در عراق و سوریه را فقدان همسان یا بالاتر ارزیابی کرد. سطح توانایی دفاعی پاسخ به تهدیدها کند است زیرا این کشورها قادر به دفاع از خود یا پاسخگویی به این حملات نبودند و هیچ واکنش بین المللی در برابر این حملات مشاهده نشد.
اگر این حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هستهای کشورمان در نطنز، اراک، واردو، اصفهان و… امکانپذیر بود و ترس از رویارویی مانند ایران وجود نداشت، قطعاً تأسیسات هستهای کشور توسط ارتش آمریکا نابود میشد. حمله کن.» ناپدید خواهد شد و پیش از آن اساس این حمله نظامی توسط ایالات متحده از طریق قطعنامه شورای امنیت که مشروعیت بخشیده و اجماع جهانی نسبی را در اوایل دهه 1990 تشکیل داد، گذاشته شد.
از این رو عراقچی یکی از مهم ترین دلایل آمریکا و متحدانش برای وارد شدن به مذاکرات فشرده و دادن امتیازات فراوان به ایران از جمله پذیرش غنی سازی، پذیرش راکتور آب سنگین و بسته شدن پرونده هسته ای ایران تلقی می شد. جنبه های به اصطلاح نظامی برنامه هسته ای ایران، لغو شش قطعنامه مندرج در فصل هفتم، و شورای امنیت «ظرفیت دفاعی» کشورمان را ارزیابی می کند.
عراقچی در عین حال با تاکید بر تقویت نقش «دیپلماسی» از میدان، توان موشکی ایران را خط قرمز بزرگی ارزیابی کرد که برای تیم مذاکره کننده قابل عبور نیست تا جایی که «این تیم به عنوان او گفت، قیمتی دارد که نمی توان از آن عبور کرد.» وقفه های متعدد در مذاکرات در نهایت منجر به جدایی کامل موضوع موشکی از موضوع هسته ای و برنامه جامع اقدام مشترک شد، در حالی که یکی از موفقیت های طرف های غربی در جریان بحران هسته ای دهه 1980، پیوند موضوع موشکی با هسته ای بود. موضوع در شورا آنها تصمیمات امنیتی بودند.
عراقچی در بخشی دیگر از کتاب «قدرت مذاکره کننده» به قدرت اقتصادی ایران در دور زدن تحریم ها و ناکارآمد ساختن آن به عنوان یکی دیگر از ابزارهای «میدان» اشاره می کند و معتقد است «توانایی مقابله با تحریم ها در حالی که تهدیدها ناکارآمد هستند، همانطور که تحریم ها هستند. مهمترین.» این به ابزاری برای غرب برای مقابله با پیشرفت برنامه هسته ای ایران تبدیل شده است
به گفته این دیپلمات برجسته کشورمان، «این تحریم ها که از آن به عنوان تحریم های فلج کننده یاد می شود، هزینه های سنگینی را بر مردم و کشور تحمیل کرد، اما در نهایت نتوانست اقتصاد ایران را فلج کند یا به زانو درآورد. ” مهمتر از آن، چشم انداز تسلیم شدن ایران را ارائه نکرد. توانایی مردم و نظام در مقاومت در برابر این تحریم های فلج کننده نشانه قدرت ملی است. شکی نیست که اگر طرف های غربی کوچکترین امیدی به تاثیرگذاری تحریم های گسترده آنها حتی در یکی دو سال آینده داشته باشند، این کار را خواهند کرد. امکان نشستن بر سر میز مذاکره برای آنها وجود نداشت و مطمئن بودند که تحریم ها در آن زمان یا در آینده قابل پیش بینی نمی تواند به اهداف آنها برسد. این تصور کاملاً واقع بینانه بود که آنها را مجبور به مذاکره و امتیاز می کرد در غیر این صورت در بحرانی که ده سال به طول انجامید، می توانستند مدتی منتظر بمانند تا تحریم ها اجرایی شود و با ایران نادیده گرفته شدند. در مورد جنبه ثانویه و دلیل اصلی ورود به … مذاکرات غربی ها از اثربخشی تحریم ها ناامید شده است.
در نهایت بازوی سوم در این زمینه در کنار قدرت دفاعی و اقتصادی، قدرت هسته ای ایران بود. به گفته آقای عباس عراقچی، «توان علمی پیشرفت علمی ایران در زمینه هستهای بهویژه در بحث غنیسازی، نقش اساسی در وادار کردن طرف مقابل برای ورود به میز مذاکره داشت». کشورهای مذاکره کننده در غرب مطمئن شده اند که محدودیت های اعمال شده علیه ایران در زمینه های علمی و صنعتی نتوانسته مانع از توسعه برنامه هسته ای ایران شود و این پیشرفت ادامه خواهد داشت.
بنابراین واضح است که اگر دانشمندان هسته ای کشور توانمند نباشند و برنامه هسته ای کشور برقرار باشد دلیلی برای مذاکره و امتیاز دادن غرب وجود نخواهد داشت. یا اگر دانشمندان ایرانی نتوانند غنیسازی 20 درصدی یا تواناییهای لازم برای غنیسازی با نرخهای بالاتر تولید کنند یا نتوانند تأسیسات مرتبط با ظرفیت هستهای را راهاندازی و راهاندازی کنند، ایران توانایی مذاکره را نخواهد داشت، باقی میماند و ممکن است. مذاکره نکن
عراقچی در پایان از قدرت «سیاسی» به عنوان بازوی چهارم قدرت «میدان» یاد می کند و معتقد است «توان سیاسی برای دستیابی به ثبات و اقتدار سیاسی برای کشور با توجه به فضای متلاطم منطقه و امنیت گسترده و همه جانبه ملی. توانایی داشتن نفوذ بالا در سطح منطقه و مشارکت بالای مردم که در انتخابات های مختلف نشان داده شد، آخرین انتخابات قبل از مذاکرات که به حماسه سیاسی تعبیر می شد، همراه بود.» با مشارکت 73 درصدی مردم، یکی دیگر از مولفه های قدرت ملی ایران بود که باعث شد کشور در آستانه مذاکرات، در جریان مذاکرات، به خود ببالد و اکنون اگر به بحث نظری بوردیو برگردیم، می بینیم که چگونه در آستانه مذاکرات. در مذاکرات، تیم مذاکره کننده تلاش می کند تا نیروهای مولد یک کشور را به سرمایه های جدید و نوآور برای منافع ملی آن کشور تبدیل کند.
311213
khabaronline به نقل از رابو