اخبار اخبار عمومی

گفت‌وگو با دو هووی اراکی که بزرگ‌ترین قالی جهان را برای هیتلر بافتند / حاج‌آقا پول خوبی گرفت، اما ما نه!

تبلیغات بنری


به گزارش خبرگزاری اخبار آنلایندر مارس 1348، هنگامی که فرش 105 متری منحصربه‌فرد هیتلر در هتلی معروف هالیوود فروخته شد، انبوهی از چهره‌های مشهور و غول‌های تجاری آمریکا و جهان برای تصاحب آن چنان رقابت کردند که حراج‌گذار فرصتی کاملاً فوق‌العاده پیدا کرد. . تلویزیون آمریکا این مراسم را به صورت زنده پخش کرد. در همان تاریخ روزنامه ها و مجلات معتبر آمریکایی و اروپایی صفحاتی را به معرفی صنعت فرش ایران اختصاص دادند و نام ایران بار دیگر برای مدتی طولانی در نیمی از جهان شهرت یافت.

هتل معروف هالیوود مکان مناسبی برای پهن کردن این فرش صد و پنج متری نداشت و برگزارکنندگان حراج مجبور شدند سالن بزرگی برای نمایش این فرش بسازند و بعد از حراج آن را تخریب کنند!

وزن فرش نیم تن بود که باعث می شد نتوانند آن را با دست پهن کنند و به همین دلیل از تراکتور و ماشین آلات مخصوص …

اما حراجی جنجالی برگزار شد و پس از چند روز رقابت شدید، شرکت بزرگی به مالکیت هوارد هیوز، سرمایه دار مشهور آمریکایی، فرش را به قیمت یک میلیون و دویست هزار تومان خریداری کرد. مطبوعات آمریکایی در معرفی این فرش نوشتند:

هیتلر، رهبر نازی‌های آلمان، قبل از جنگ جهانی دوم، این فرش را به فرش بافان چیره دست در سلطان آباد ایران سفارش داد، هشت سال طول کشید تا این فرش به عرض 7 متر و طول آن 15 متر به پایان برسد. با شکست آلمان، فرش آماده تحویل شد. این فرش بعداً بین سرمایه‌داران و کلکسیونرهای اصلی فرش منتقل شد و آخرین بار توسط یکی از معروف‌ترین دلالان الماس و زغال سنگ در آفریقای جنوبی خریداری شد. بازماندگان او فرش منحصر به فرد هیتلر را در حراجی در هالیوود آمریکایی و اروپایی فروختند، اما هیچ کس در هیچ کجای دنیا تلاش نکرد تا متوجه شود هنرمندی که این اثر گران قیمت و ارزشمند را خلق کرده است، اکنون کجاست و چه می کند بابت بافتن این فرش بزرگ که باعث این همه سروصدا شد پول بگیرید و از چه ابزاری برای بافتن این فرش بزرگ استفاده کرد؟

عباس یاری، خبرنگار مجله زین رز در اراک، در پایان مهرماه 1349 توانست پاسخ این سؤالات را بیابد و متوجه شد که این فرش بی نظیر توسط «سلطان» و «بتول» دو پیرمرد اراکی بافته شده است. Huis! یاری این به خانه کوچک و شیک آنها در کنار رودخانه اراک رفت تا با این دو صحبت کند. در ادامه این گزارش و گفت و گوی جالب را به نقل از زین رز منتشر شده در 29 مهر 51 می خوانید:

چشمانشان دیگر باز نیست، با این حال همچنان از صبح تا شب به پشت می نشینند و قالی می بافند. سلطان خانم می گوید: «سه ساله بودم که پدر و مادرم مرا کتک زدند و مجبور شدم از صبح تا عصر روی فرش کار کنم من باید قالی ببافم با پیری و جوانی.

هرچه خانم بطول می گوید همان چیزی است که از سلطان خانم شنیدم. قالی بافی را نیز مانند هویش از سه چهار سالگی شروع کرد و هنوز هم قالی بافی می کند. دو سه سالی از فوت آقای نگی شوهر خانواده اراکی می گذرد و خودشان باید نان درست کنند. فکر نکن وقتی شوهرشون زنده بود با الان فرق داشت. در آن زمان هووها در کنار هم کار می کردند و از صبح تا شب پشت به هم می نشستند و قالی می بافتند و مرد از پولی که از مغازه زغال سنگش به دست می آورد برای امرار معاش استفاده می کرد. بالاخره آقا چهل پنجاه سال پیش سلطان خانم و بتول خانم را خریده بودند تا قالی ببافند! بله، او را رسما خرید تا برایش قالی ببافد و پول دربیاورد! البته این سخنان برای ما و شما تعجب آور نیست، اما اگر کسانی که هر روز برای دیدن اثر انگشت سلطان و بتول به موزه بریتانیا می روند، اگر این را بدانند شوکه نمی شوند؟ چگونه می توانند بپذیرند که گران ترین فرش موزه بریتانیا به زور بافته شده است؟ آیا می توان این همه زیبایی را به زور ایجاد کرد؟

سلطان خانم: سفارش فرش را یک آلمانی که در اراک کار داشت به شوهرمان داده بود. شوهرمان هم آمد و گفت: من یک فرش 140 نخی به طول 15 متر و عرض 7 متر می خواهم. خلاصه من به شما دستور نمی دهم که هیچ هنری را در انگشتان خود بگذارید. این فرش باید شبیه خانه هیتلر باشد!” ما نمی دانستیم هیتلر کیست ، اما می دانستیم که سفارش دهنده چنین فرشی باید یک فرد چاق باشد! ما شروع به بافتن کردیم و هفت تا هشت سال کار کردیم. یک بار تا دو شمردیم و فهمیدیم هر متر دوازده تومان می ارزد که پول خوبی بود.

اما همان فرشی که با متری 12 تومان بافت حالا میلیون ها تومان می ارزد. بعد از بافتن فرش، عبا یا انعام یا هر چیز دیگری گرفتید؟

حاجی آقا گرفت ولی ما نه! انگار آلمانی فرش را خیلی دوست داشت و پول خوبی به حاج خدابیامرث داد، اما حج بسیار سخاوتمندانه بود و ما حتی نفهمیدیم چقدر انعام گرفت!

(سلطان خانم همسر اول حاجی بود. به عبارتی اولین جواهر فروش حاجی آقا!) تا به حال با بتول خانم دعوا کرده اید؟ در نهایت هر اتفاقی برای خانم هویت بیفتد!

این چیزی نیست. حاجی هفت فریاد به من داد!

یعنی حاج آقا هشت زن گرفتند؟ چرا؟

چون بچه می خواهد! او سه فرزند به دنیا آورد که دو تای آنها فوت کردند، اما هیچ یک از آنها از ازدواج های دیگر صاحب فرزند نشدند. اما وقتی او درگذشت، همسرم بطول رسما همسر او بود.

چند سالته

من نمی دانم

(از بتول خانم می پرسیم سنش را هم نمی داند!) شناسنامه نداری؟

خانم بطول: نه، آن موقع داشتن شناسنامه مرسوم نبود. پدر ما روزی که ما به دنیا آمدیم پشت قرآنش می نوشت!

سلطان خانم: حالا میگن فرش هیتلر گرون شده؟ من نمی توانم آن را باور کنم! چیزی نبود! فرش معمولی بود ولی بزرگ بود. چرا قیمت اینقدر بالاست؟

شما فکر می کنید هیچ اتفاقی نیفتاده، برای شما عادی است، اما برای کسانی که هرگز فرشی در زندگی خود ندیده اند، مهم نیست که ارزش آن چقدر است، فرش را هیتلر سفارش داده است. درباره هیتلر چه می دانید؟

بتول خانم: میگن دیوونه!

بله، دیوانه بود، اما یکی از آن دیوانه های بزرگ! به خاطر همین الان به سختی برایش قالی بافی می کنند! راستی یادت هست اون فرش چه نقشی بود؟

سلطان خانم: جنگل بود.

این به چه معناست؟ جنگل بود؟

خانم بتول: اوه، شما می توانید همه نوع جوان را آنجا پیدا کنید. مرغ، شیر، ببر، پلنگ، سگ، شغال… اما هر چه بود خوب نبود. در واقع یک فرش دیگر برای هیتلر بافتیم که صد گز بود. این را هم همان آلمانی که برای شوهر ما شرکت داشت، درخواست کرد. هفت هشت سال بعد شنیدیم که انگلیسی ها یک کشتی آلمانی را غارت کرده اند و در آن زمان گفتند این فرش در همان کشتی است.

این فرش ها چگونه بافته می شد؟ داربست معمولی که خیلی کوچک است…

اولی رو روی داربست معمولی بافته بودیم و وقتی بلند شد تا کردیم و وسطش کمی شل بود. آلمانی وقتی دومی را طلب می کرد به حاجی آقا گفت یک کاری بکن که این یکی از هم نپاشد. داربست هم گذاشتیم تو چاه! به گونه ای که در وسط فرش داربستی وجود دارد. بله، فرش دوم را به چاه بافته ایم! وسط حیاط یک سنگر بزرگ بود و در سنگر داربست می زدیم و بعد روی دیوار و دوباره وقتی بیش از نیمی از فرش را می بافتیم باید پارچه پشتی را تا می زدیم.

حالا شما نمی دانید اولین فرش کجاست؟

[نه ولی] اولی زیباتر بود و اگر دومی اینقدر ارزش پیدا کرد، اولی باید خریداران بهتری داشته باشد.

الان برای قالیبافی ها چه کار می کنید و برای هر قالی چقدر هزینه می گیرید؟

برای دلالان بازار فرش می بافیم، قالی سه هزار تومان می گیریم! ما 3/4 فرش را می بافیم، اگر پول را تقسیم کنیم، روزی 10 تا 15 تومان به هر کدام می رسد، اما دیگر پولی برای چشممان نمی ماند، این انگشتان، می بینید کج هستند!

(دوتای آنها دستانشان را جلوی ما به هم می‌رسانند، انگشتانشان حلقه شده، دست‌هایشان چروکیده) به چند نفر قالیبافی آموزش داده‌ای؟

سلطان خانم: خیلی ها، شاید چهل نفر!

آیا از قالی بافی یک عمر خسته نشده اید؟

راستش ما خیلی خسته ایم اما نمی توانیم آن را رها کنیم. باید نان درست کنیم.

آیا چیزی از حاجی آقا باقی مانده که سال های آخر عمرتان را با آن بگذرانید؟

آقا! تا زمانی که الحاج زنده بود با پول قالی بافی ما زندگی می کرد. زغال فروشی چقدر درآمد دارد؟!

بزرگترین آرزوی شما در این سن چیست؟

در صورت درخواست به حرم امام رضا مشرف شوید.

259

تبلیغات بنری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *