اخبار اخبار جهان

زینعلی: قدرت‌های جهانی روند ایران‌زدایی از منطقه را دنبال می‌کنند/ چاره‌ای جز پیگیری سیاست موازنه نداریم

تبلیغات بنری


زینب اسماعیلی: این روزها بیش از هر زمان دیگری مفهوم انزوای استراتژیک ایران به وضوح قابل مشاهده است. سرزمینی که در طول تاریخ باقی مانده است و باید برای حفظ آن تلاش ویژه ای داشته باشیم. در مورد انزوای استراتژیک ایران در شرایط کنونی منطقه با شاهین زینلی، پژوهشگر سیاسی مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه گفتگو کردیم.

شما از جمله پژوهشگرانی هستید که به استقلال استراتژیک ایران اعتقاد دارید. کمی از مختصات این وضعیت برایمان بگویید؟ سابقه و سابقه آن را در تاریخ برجسته تر می بینید یا در شرایط کنونی؟

مسائلی که در سیاست به طور عام و در سیاست بین الملل به طور خاص با آن مواجه هستیم معمولاً ادامه روندهای گذشته است و ناگهانی ظاهر نمی شود. همیشه می توانید ریشه مشکلات را در گذشته پیدا کنید. تنهایی استراتژیک که ایران از آن رنج می برد نیز از این قاعده مستثنی نیست. اساساً این نظریه که اولین بار توسط دکتر محی الدین مصباحی در مقالات خود مطرح شد، به تداوم مسائل تاریخی در مسائل راهبردی کنونی اشاره دارد. واضح است که برخی از مسائلی که امروزه در منطقه و جهان با آن مواجه هستیم، ادامه روندهایی است که در قرن نوزدهم به وجود آمد که مهمترین آنها رقابت ژئوپلیتیکی است که به «بازی بزرگ» معروف است. این شامل مجموعه ای از رقابت های استعماری در منطقه ما بین قدرت های جهانی آن زمان در قرن نوزدهم است. این بازی منجر به روندی شد که می توان آن را فرآیند ریشه کنی ایران از منطقه نامید و به تجزیه بخش هایی از ایران انجامید که آخرین نمونه آن بحرین بود.

اگر بخواهم خیلی مختصر بگویم، نظریه وحدت استراتژیک ایران نیز بر این اساس استوار است که در جریان این روند و رقابت های استعماری، پیوندها، دوستی ها و قرابت های تصور شده توسط دولت ایران می تواند منجر به پیوند استراتژیک با قدرت های بزرگ شود. این روابط از دیدگاه قدرت های جهانی وقت، موقتی بود، هدفی جز تامین منافع موقت آنها نداشت و در نهایت با پشت کردن طرف مقابل به ایران خاتمه یافت. این بدان معناست که ایران هرگز در بین قدرت های بزرگ متحد استراتژیک نداشته است و توانایی بالقوه برای حفظ ایران را باید در داخل ایران جستجو کرد. برای نشان دادن موضوع، اجازه دهید نگاهی به اتحاد استراتژیک بین انگلستان و ایالات متحده آمریکا در طول جنگ جهانی دوم و به ویژه پس از آن داشته باشیم. یا روابط استراتژیک آمریکا و اسرائیل در منطقه جنوب غربی آسیا یا نمونه چین و کره شمالی. این بدان معنا نیست که هیچ تفاوتی بین این کشورها وجود ندارد. یک تعبیر قدیمی در توضیح اتحاد استراتژیک در زبان فارسی وجود دارد که می‌گوید: «اگر گوشت همدیگر را می‌خوردند، استخوان همدیگر را در نمی‌آوردند». این تعبیر به درستی معنای ائتلاف ها و ائتلاف های استراتژیک را بیان می کند که با سایر ائتلاف ها و اتحادها متفاوت است.

در حالی که چنین اعتقادی به استقلال استراتژیک ایران وجود دارد، از یک سو، اتحادهای موقت و فضاهای چند قطبی در جهان مطرح است. بالاخره ایران مدرن باید به کدام سمت حرکت کند؟ آیا وحدت خود را قبول دارید یا به سمت روابط استراتژیک و سیاسی حرکت می کنید؟

وحدت راهبردی ایران مانع از ورود به این اتحادهای موقت نیست. بحث در اینجا دقیقاً این است که ما باید به این اتحادیه ها به دلیل موقتی بودن نگاه کنیم. در مورد موقت بودن، بحث زمان در اینجا مطرح نمی شود، اما بحث بر این است که به معنایی که توضیح داده شد، استراتژیک نیست و برای تأمین منافع موقت ایجاد شده است. مشکلی که ما در داخل با آن روبرو هستیم این است که این پیوندها استراتژیک در نظر گرفته می شوند. از این منظر مثال اتحاد و همکاری ایران و روسیه جالب توجه است. وقتی به این همکاری ها نگاه راهبردی داشته باشیم، از موضع روس ها یا چینی ها مثلاً در برابر تمامیت ارضی ایران و موضوع جزایر متعجب می شویم و برنامه ای برای مقابله با آن نخواهیم داشت. که و اوضاع را کنترل کنید. اگر انزوای راهبردی ایران را درک کنیم، همزمان با همکاری های تجاری، سیاسی، نظامی، داد و ستد، مناسبات و غیره، باید احتمال رویارویی احتمالی و حتی خصومت را همیشه در نظر بگیریم و برای آن آماده باشیم.

اما در مورد بخش دوم سوال شما، سیاست سنتی ایران که منجر به حفظ آن در جریان رقابت های استعماری شد، توازن و تلاش برای ایجاد تعادل بین قدرت های جهانی در رابطه با ایران و منطقه بود. این سیاست یک شبه شکل نگرفت و با ضربات مکرر دوران به دولتمردان ایران باستان آموخت. این سیاست در دوران قاجار، پس از مشروطه، رضاشاه، نهضت ملی و حتی بر خلاف تصور پهلوی دوم همواره دنبال می شد. بنابراین ایران معاصر نیز چاره‌ای جز پیروی از سیاست موازنه ندارد و عدول از آن به منافع ایران لطمه می‌زند. ما باید با همه قطب های قدرت جهانی همکاری سیاسی، روابط تجاری و اقتصادی و روابط فرهنگی و اجتماعی داشته باشیم تا بتوانیم در مسابقات جهانی و به اصطلاح بازی های بزرگ، منافع ایران را حفظ کنیم. ضمن اینکه ما باید همواره تحرکات آنها را در منطقه در قبال ایران رصد کنیم.

به نظر شما این وضعیت در چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تشدید شده است؟ تفاوت این وحدت استراتژیک با انزوا چیست؟

در طول جنگ سرد، جهان دو قطبی بود و تعادل بین این دو قطب ادامه داشت. سیاست نه شرقی نه غربی که سیاست اعلامی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب بود نیز در همین راستا تدوین شد. با فروپاشی شوروی و ظهور قدرت های جدیدی مانند چین، یافتن توازن پیچیده تر شد و در واقع انزوای استراتژیک ایران را تشدید کرد. در عین حال، فرصت های بیشتری برای نگه داشتن ایران در میانه این رقابت های جدید جهانی ایجاد کرده است که می توان از آن برای به حداکثر رساندن منافع ایران استفاده کرد.

در مورد انزوا هم گفتم که این تنهایی نباید مانعی برای ایجاد و توسعه روابط با دنیا و جامعه جهانی شود. برعکس، باید به دنبال توسعه روابط بود، اما آنچه مهم است، شناخت مبانی روابط خارجی با هر کشوری به ویژه قدرت های جهانی حتی در ماه عسل است.

نقش عنصر مذهبی شیعه در این میان چیست؟ به دلیل سنی بودن اکثر همسایه ها.

تشیع یکی از جنبه های فرهنگی و تاریخی موجودیت ایران و لایه مهم هویتی در ایران به شمار می رود. حمایت صفویان از عقاید شیعه به عنوان مذهب رسمی یکی از موانع نابودی ایران در جهان آن زمان در مقابل عثمانی ها و ازبک ها بود. پس از آن تشیع در وحدت ملی ایران افزایش یافت. وقتی ملت خود را مایه قوت مقابله با خارج می دانید، نمی توانید نسبت به تشیع و عناصر شیعه بی تفاوت باشید. حتی در دوران پهلوی که ایران حکومت دینی شیعی نداشت، به این امر توجه می شد. در عین حال، شیعیان منطقه از نظر فرهنگی، مذهبی و حتی گاهی از ایران تبار هستند و دولت ایران نمی تواند و نباید نسبت به سرنوشت آنها بی تفاوت باشد. مسئله هویت در اینجا مطرح است و پرهیز از آن به بهانه همکاری، گسترش روابط، توسعه و تجارت نه تنها کمکی به این مسائل نمی کند، بلکه اتفاقاً با آسیب رساندن به لایه های هویتی می تواند عکس این کار را انجام دهد. و نفوذ ضد توسعه ای آن بر ایران. در نظر گرفتن منافع ایران در هر گونه همکاری و تعامل مهم است و نمونه بسیار بارز آن ارتباط ایران و ارمنستان است که عامل دین وارد نمی شود و نمی تواند منجر به شکاف و مانع ارتباط شود. همکاری بدون داشتن قدرت و استفاده از منابع آن رابطه ای یک طرفه و نابرابر و به قیمت تمام شدن ملت خواهد بود و دکترین شیعه منشأ این قدرت است.

بخشی از جامعه به اتحاد ایران با جبهه مقاومت معتقد است آیا این اتحاد معادله انزوای ایران را بر هم می زند؟

وحدت راهبردی ایران اولاً نظریه ای است که روابط ایران با قدرت های جهانی و بزرگ را رصد می کند و از سوی دیگر بر روابط ایران با دولت ها نظارت می کند. روابط راهبردی ایران با شیعیان لبنان، یمن، عراق و سایر شیعیان منطقه و گروه های برخاسته از آنها مانند حزب الله لبنان یا اتحاد راهبردی ایران و ارمنستان و تعهد ایران به حفظ تمامیت ارضی ایران. ارمنستان و موارد مشابه این نظریه را نفی نمی کند.
من بار دیگر تاکید می کنم که انزوای استراتژیک ایران یک نظریه در مورد درک داخلی ما از روابط خارجی است و نه نفی برقراری این روابط.

آیا وضعیت فعلی و خطرات احتمالی اقدامات اسرائیل، ایران را مجبور به پیوستن به ائتلاف می کند؟

ائتلاف همیشه وجود داشته است. در سوریه با دولت این کشور و روسیه یا در عراق و افغانستان بین ایران و آمریکا. این وضعیت گاهی حتی برای کاربران شبکه‌های اجتماعی به شوخی تبدیل می‌شود، زیرا ایران در یک نقطه با کشوری می‌جنگد و در نقطه‌ای دیگر با آن همکاری می‌کند. این دقیقاً همان سیاست درستی است که ایران گاهاً دنبال کرده است و همیشه باید از آن پیروی کند.

در مورد اسرائیل و دولت نتانیاهو باید از اتحادها و ارتباطات حداکثری برای کاهش و جلوگیری از خطر آن استفاده کرد، زیرا حفظ ایران اولویت هر اقدامی در سیاست و روابط خارجی است.

311311

تبلیغات بنری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *