کتاب «آواز تاریخ؛ زندگی فهیمه اکبر را در یک نفس خواندم. داستان معدنچی که نواها میساخت و ترانه میخواند، اما تلخی اشغال خارجی گروه (روسهای کمونیست) را برای خودش میزد. هموطنان رشتی و هموطنان ایرانی اش.
دوستی از من پرسید که جادوی داستان زنان تأثیرگذار برای تو کجاست و من به جنبه مشترک هنر و زنانگی اشاره کردم که «خلاقیت» است. چیزی زنانه حتی اگر در مردی مردانه مانند پیکاسو ظاهر شود.
زنانگی فهیمه یمین اسفندیاری که بعد از ازدواج نام خانوادگی همسر کمیابش اکبر را برگزید اینجاست.
دوستی آنها با ترانه سرایی ناب جهانگیر سرتی پور، خویشاوندی فهیمه با نیما یوشج، محسن و فهیمه اکبر، همکاری آنها با برخی از مهم ترین ایرانیان معاصر، تحقیق او در موسیقی محلی دو نسل و در نهایت هدیه خانه و لانه ای که سه فرزند خود را در آن دیدند، ساخت موزه مردم شناسی رشت تنها بخشی از این امر ارزشمند است.
به خدای خدایان، زئوس فکر کنید. به «کاتارسیس» که توانایی پاکسازی از هرگونه آلودگی است. به ارسطو فکر کنید که نشان میدهد چگونه کاتارسیس قدرت پاکسازی ما را از طریق چیزی سمی دارد، و به فروید که در فرمولبندی خود ایجاد یک طغیان روانشناختی به وسیله شعر، تراژدی یا موسیقی را علت این پرورش لذتبخش میداند. .
فهیمه اکبر را در نظر بگیرید که در بدری با لبه گلو و شمشیر جنگید و با آنچه دوست نداشت در تمام عمرش جنگید تا جایی که در آخرین لحظه عمرش دسته گل زرد به دستش رسید. گلهای دوستی که نمی دانست چقدر از این رنگ می ترسد، بنابراین او آن را پذیرفت زیرا زمان آن رسیده بود که با همه چیز کنار بیاید.
من به این زن فکر می کنم و نامه های زیادی که برای همه ما بسته بندی کرد، مگر اینکه آنها را صد سال بعد مثل ماهی از آب برداریم… به تو فکر می کنم که امشب گیرنده این نامه هستی، حتی اگر شما آن را در یک قرن خواندید
ای جلال زیبا، نگین کهربا…
نویسنده*
5757
khabaronline به نقل از رابو